کد مطلب:313616 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:172
یا اباالفضل فرزندم را از شما می خواهم
حجةالاسلام آقای محدث اشكوری در شب سوم ذی قعده 1414 در مسجد اعظم قم، برای این نگارنده نقل كردند:
[ صفحه 438]
پدرم، مرحوم حجةالاسلام آقای سید محمود محدث اشكوری، از پدرش حضرت آیت الله سید ابوالحسن اشكوری نقل كرد كه: در نجف اشرف فرزندش سید محمود خیلی سخت مریض می شود و در شرف مرگ قرار می گیرد. مادرش را برای غذا و غیره به آشپزخانه فرستاده بوده است، پس از مدت كمی كه مادر می آید فرزندش را در حال مرگ مشاهده می كند و وقتی روپوش از صورتش برمی دارد او را مرده می بیند. با مشاهده ی این صحنه سراسیمه شده، رو به طرف كربلا می كند و ناله ی جانسوزی از دل بركشیده و می گوید: یا اباالفضل، فرزندم را از شما می خواهم!
چند لحظه كه از توسل ایشان به حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام می گذرد به عنایات آن حضرت، روح به بدن فرزندش آمده و حیات خویش را بازمی یابد.
[ صفحه 438]
پدرم، مرحوم حجةالاسلام آقای سید محمود محدث اشكوری، از پدرش حضرت آیت الله سید ابوالحسن اشكوری نقل كرد كه: در نجف اشرف فرزندش سید محمود خیلی سخت مریض می شود و در شرف مرگ قرار می گیرد. مادرش را برای غذا و غیره به آشپزخانه فرستاده بوده است، پس از مدت كمی كه مادر می آید فرزندش را در حال مرگ مشاهده می كند و وقتی روپوش از صورتش برمی دارد او را مرده می بیند. با مشاهده ی این صحنه سراسیمه شده، رو به طرف كربلا می كند و ناله ی جانسوزی از دل بركشیده و می گوید: یا اباالفضل، فرزندم را از شما می خواهم!
چند لحظه كه از توسل ایشان به حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام می گذرد به عنایات آن حضرت، روح به بدن فرزندش آمده و حیات خویش را بازمی یابد.